پارسای نباتی من پارسای نباتی من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

پارسا پسر شاتوتی من..

پارسا قند عسل رفت توی 6 ماه..

سلام به همه ی هستی من به همه ی وجود من..قربونت برم فردا 5 ماه رو تموم میکنی وارد 6 ماه میشی.. ما هم اومدیم خونه ی مامانم و کیک خریدیم چون امشب میریم خونه قرار شد ماهگردتو 1 روز زودتر بگیریم.. ورودت به نیم سالگی مبــــــــــــــــــــــــارک پـــــــــــــــارسام.. کاشکی که 100 ساله شی نه 120 ساله شی نه 120 سال کمه همیشه زنده باشی.. مامانی بمیره برات زندگی من..شیرینی زندگیم..خامه شکلاتی من..کیک شکلاتی من..همه چی شکلاتی من..تموم شدن 5 ماهگیت و وارد شدنت به نیم سالگی رو با تمام قلب و روحم تبریک میگم عمرم.. بـــــــــــــــوس..   ...
24 خرداد 1392

شکلات مامانی میتونه سرلاک بخوره..

سلام به روی ماه پسرک شکلاتی من.. قربون چشات بشم الهی مادر.. چند روزه که شروع کردم بهت سرلاک میدم.. دکتر گفت اولش سرلاک شیر و گندم بدم از چند وقت دیگه سرلاک میوه بهت بدم ایشالا.. دور سرت بگردم الهی از اولین روز که داشتم شروع میکردم کمکی رو میترسیدم نخوری ولی خوشت اومد و خوردی البته دعا و سلام صلوات خوندم تا بدت نیاد..!!چند تا عکس از موقع خوردن ازت گرفتم و عکس اولین کاسه ای که سرلاکتو خوردی و خالی شد رو هم گذاشتم برات..دوستت دارم هستی من. راستی فردا 5 ماهت رو تموم میکنی و وارد 6 ماه میشی به امید خدا..بابا هم برات کیک خرید..دوستت دارم ماه من ایشالا که عمر طولانی و با عذت داشته باشی همیشه.. عاشقتم..میمیرم برات..د...
24 خرداد 1392

بـــــــــــــــازی به دعوت خاله شقایق جونم..

اگر ماهی از سال بودم فروردین اگر روزی از هفته بودم سه شنبه اگر عدد بودم 11 اگر جهت بودم شمال اگر همراه بودم نمیدونم اگر نوشیدنی بودم دوغ اگر ثواب بودم توی مکه زائر ها رو کمک میکردم طواف کنن.کاش میشد اگر درخت بودم درخت انار اگر میوه بودم شلیل اگر گل بودم لیلیوم زرد اگر آب و هوا بودم نمیدونم اگر رنگ بودم بنفش و زرد اگر پرنده بودم دوست ندارم پرنده باشم.. اگر صدا بودم صدای بارون اگر ساز بودم ارگ اگر عضوی از بدن بودم رگ اگر بخشی از طبیعت بودم جنگلهای شمال..به به اگر یک حس بودم سخته..نمیدونم.. خاله جونم...
24 خرداد 1392

دوست پارسا اومده بود..ارشان خوشله

سلام قند عسلم.سلام فندقم..دوستت دارم عمرو جونم. دیشب ارشان خوشمزه با خاله شقایق و عمو علی اومده بودن خونمون.شما هم شیطونی میکردی.وقتی خاله با من حرف میزد تو فکر میکردی داره با تو حرف میزنه میخندیدی بیا و ببین. نمیدونی چه قدر خوش گذشت..موقع رفتن خاله اینا نمیدونی ارشان چه قدر نازتر شده بود آدم دلش نمیخواست بزاره ارشان بره..هی میخندید.وقتی هم که من باهاش داشتم خداحافظی میکردم غش غش میخندید برام دلم ضعف رفته بود براش.هم تو هم ارشان یه کم لاغر شدین.چون دارین به دستو پا می افتید..ولی ماشالا قدتون داره بلند میشه..هزار الله اکبر. عمو علی هم با بابا صحبت میکردنو من و تو و خاله و ارشانی با هم توی اتاق تو بودیم و میگفتیمو میخندیدیم.خا...
17 خرداد 1392

عکس پارسا جوجو

چند تا عکس ازت توی این چند روز گرفتم ببین خوشکلم..     عشقم در حال شیر خوردن..     سلطان مادر در حال نگاه کردن مامانش..   بمیرم برات اینجا پشه خورده  چند جا از بدنت رو بیقراری .. بمیره پشه که تو رو خورد..     زندگیمی.. ...
17 خرداد 1392

مامانی بی مو شد..

سلام به روی ماه و ستاره ای پسرم پارسا. قربون اون دستات پاهات چشات و همه چیزت بشم من.. پارسا جونم بالاخره تصمیم خودمو گرفتم و دیروز رفتم موهامو کوتاه کردم!!!دیگه از ریزش مو خسته شده بودم بیشتر از همیشه..خیلی قشنگ شده پسرم..کوتاه کوتاه کردم و الان بهتر شده..شستنش هم راحت تر شده مامانی..موهای تو هم دیگه ریزشش کم شده و دیگه مثل قبل نیست شاید هم خوب شده باشه..چون وقتی از خواب بلند میشدی بالشت پر از موهای فسقلکی بود..الان نیست زیاد..دوستت دارم هستی من..زندگی من.عروسک خوشمزه ی من.ایشالا که عاقبت به خیر بشی پارسای من..ایشالا..       مولفیکس خودمه نمیدم به هیچ کسی!!!! ...
14 خرداد 1392

مهربانی..

نیما یوشیج در جشن یک سالگی فرزندش نوشت.. پسرم/یک بهار یک تابستان یک پاییز و یک زمستان را دیدی از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی... ...
14 خرداد 1392

پسرک مادر

سلام ب روی ماهت شیشه ی خودمهههههههههه!!! پارسا و لپ تابش!!     عاشقت میشم بیشتر از همیشه وقتی پاهاتو اینجوری میکنی..   به اون قدو بالای نازت.. چند روزی دیر اومدیم چون شما داری ماشالا بزرگ میشی و من مسئولیتم از قبل بیشتر شده.. بابایی هم کمی کارش بیشتر شده و خیلی نمیتونه مثل قبل به من کمک کنه.منم بیشتر با تو مشغولم و زیاد وقت نمیکنم جایی برم.. امروز صبح 3 تایی رفتیم قطره ی فلج اطفالتو ریختن و اومدیم خونه.. چند تا عکس از این روزات آوردم میزارم تا ببینی عسلک من.. دیشب سینه خیز شده بودی و خودتو ب سمت جلو میخواستی بکشونی منم از خوشحا...
13 خرداد 1392